فصل دوم
روبنای جهانی بر زیربنای سرمای هداری ساخته شده با فناوری های جدید قرار دارد جهان در کانون سه انقلاب هم زمان قرار گرفته است. انقلاب اول مجموعه ای از فناوری های جدیدی است که انقلاب صنعتی سوم نامیده خواهد شد . انقلاب دوم فناور ی های جدید ارتباطات که در انقلاب صنعتی سوم به وجود م ی آیند، ایجاد اقتصاد جهانی را ممکن و شاید ناگزیر می سازند .
در انقلاب سوم، بیشتر کشورهای جهان میراث کمونیستی یا سوسیالیستی خود را کنار می گذارند و به اقتصاد سرمای ه داری (کاپیتالیستی) رو می آورند.
هریک از این انقلا ب ها در کار تغییر جهانی هستند که در آن زندگی می کنیم . اندک اندک، با به کارگیری فناوری های جدید روبنایی، جهان به روی زیربنای سرمایه داری ساخته می شود.
فناوری های جدید ارتباطات که از بطن انقلاب صنعتی سوم برمی خیزند، امکان می دهند که سراسر کره زمین را بگردیم تا جایی را پیدا کنیم که تولید محصول ما در آن جا ارزان تمام شود و جایی را بیابیم که فروش محصول در آن جا از همه جا سودآورتر باشد . در نتیجه، اثرات انقلاب صنعتی سوم و اثرات جهانی شدن با یکدیگر اشتباه می شوند. جهانی شدن علت نیست، معلول است.
مشارکت در جهانی شدن یکی از را ه هایی است که کشو ری بتواند فناوری های جدید را به کار گیرد و ثروتمند شود. اما انقلاب صنعتی سوم علتی است که مجموعه ای از معلول ها را در پی خواهد داشت.
این که چه کشورهایی وارد بازی اقتصاد جهانی خواهند شد، و چه کشورهایی نخواهند شد، ربطی به جهان اولی یا جهان سومی بودن آنها ندارد . برخی از کشورهایی که هم اکنون داخل اقتصاد جهانی متکی به دانش می شوند، جهان سومی هستند . بهترین نمونه چین است . چین با یک میلیارد و سیصد میلیون جمعیت اگر برای کشورهای صنعتی ثروتمند قطعه نمی ساخت، و از مزیت بازارهای جهانی برخوردار نمی شد، به رشد اقتصادی سریع امروزی خود دست نم ی یافت. میزان جذب سرمایه گذاری خارجیِ مستقیم چین از هرکشور دیگر در حال توسعه بیشتر است . صادرات چین اوج گرفته است . چین برنده است چون که در جهانی شدن مشارکت دار د . در بحبوحه انقلاب های فناوری، کشورهای ثروتمند که بخواهند ثروتمند بمانند، باید از نظر فناوری در بعضی زمین هها پیشتاز باشند.کانادا برای این عقب می ماند که سرمایه گذاری های لازم را در تحقیق و توسعه انجام نمی دهد .
کشورهای ثروتمندی که بخواهند در اثنای انقلاب اقتصادی ثروتمند بمانند، باید بتوانند شرک ت های جدید بزرگ آینده را ایجاد کنند.
5 شرکت از 25 شرکت بزرگ جهان آمریکایی هستند که بعد از 1960 تأسیس شد ه اند و بدون ادغامی دیده می شود که رتبه (S&P) بزرگ رشد کرد ه اند. در بین 100 اَب?ر شرکت جهان فقط یک شرکت اروپایی هفتاد و سوم را داراست . اروپا دارد عقب می افتد زیرا شرکت های جدید بزرگ آینده ر ا ایجاد نکرده است. همان طور که در دو انقلاب صنعتی اول پیش آمد، برخی کشورها پرش سوم را انجام خواهند داد و برخی دیگر نه . اگر روند کنونی ادامه یابد، شکاف 140 به 1 بین ثروتمندترین و فقیرترین کشور جهان عمیق تر خواهد شد . آنچه بر سر شاخص نابرابری جهان خواهد آمد، بستگی به این دارد که کدام کشور پرش را انجام می دهد و کدام نمی دهد. مثلاً چین آن قدر بزرگ است که اگر در سنجش نابرابری درآمد افراد یا کشورها حساب بیاید جهان برابرتر به نظر می رسد و اگر به حساب نیاید نابرابرتر.
مشارکت در جریان جهانی شدن از کشوری به کشور دیگر فرق می کند. در سال 2000 سنگاپور براساس معیارهایی چون همکاری با سازما ن های بین المللی، به کارگیری فناور ی های بین المللی مانند اینترنت، تماس شخصی با تلفن یا از راه مسافرت و آمیزش اقتصادی به شکل بازرگانی یا سرمای ه گذاری، جهانی شده ترین کشور جهان بو د . در آن سو کشورهایی بودند که به هیچ وجه جهانی نبودند . با این که هند در این گروه قرارنداشت، شکاف بین شاخص های سنگاپور و هند 23 به 1 بود . آمریکا در این شاخص جهانی شدن در مرتبه یازدهم قرار داشت . در دهه 1990 میزان رشد کشورهایی که در مسیر جهانی شدن حرکت می کردند بیش از 5 درصد بو د . در صورتی که کشورهایی که در این مسیر نبودند، با کاهش محصول ناخالص داخلی خود روبه رو شدند . ضریب همبستگی بین شاخص جهانی شدن و مزدهای بالاتر و حفظ محیط زیست مثبت است اما کدام علت است و کدام معلول؟ آیا عملکرد اقتصادی بهتر به جهانی شدن می انجامد یا جهانی شدن به عملکرد بهتر؟
اگر بگوییم جهانی شدن "علت" افزایش نابرابری بین کشورهاست، اشتباه کرد ه ایم. پرواضح است که جهانی شدن کشورهای فقیر را فقیرتر نمی کند. جهانی شدن کشورها را لگد مال نمی کند، نادید ه شان می گیرد. کشورهای فقیر آنهایی هستند که در فرآیند جهانی شدن کنار گذاشته می شوند.
کشورها می توانند دست رد بر سینه جهانی شدن بزنند . می توانند نیروی کار تحصیل کرده و زیربنای لازم برای مشارکت را فراهم نکنند . می توانند با وضع تعرفه و سهمیه بندی دادوستد بین المللی را کاهش دهند یا متوقف سازند . می توانند برسرراه سرمایه گذاری خارجی مانع ایجاد کنند . اما کناره گیری از جریان جهانی شدن شاید به معنای کنار ه گیری از فرآیند کنونی توسعه اقتصادی باشد و باعث شود که فقیر شوند یا فقیر بمانند . اما تصمیم به مشارکت شرکت ها کافی نیست، شرکت های بزرگ می توانند جلو ورود هر کشوری را به اقتصا د جهانی بگیرند . این شرکت های بزرگ هستند نه کشورها که با استقرار فعالیت های خود در این یا آن کشور تعیین می کنند که فلان کشور معیار و شرایط احراز مشارکت را دارد یانه .
کشورها باید ابزارها و امکاناتی را که شرکت های جهانی می خواهند، فراهم سازند . هیچ کس حاضر نیست کالاها و خدمات فردا را در کشوری تولید کند که نیروی کار آن بی سواد است، زیربنای الکترونیک مدرنی ندارد و دچار هرج و مرج اجتماعی است، در جرم و جنایت و فساد مالی غوطه ور و از خدمات اجتماعی بی بهره است.
از آنجا که شرکت های جهانی برای انتخاب محل استقرار تأسیسا ت تولیدی خارج از کشور خود میدان مانور وسیعی دارند، کشورها باید به آنها بقبولانند که برای انجام کسب وکار جای مناسبی هستند . بسیاری از کشورها چه در جهان اول و چه در جهان سوم خود به خود برای شرکت های بزرگ جاذبه ندارند.
جهانی شدن نیروهای محرک خود را ایجاد م ی کند و شماری کثیر از مردم برای استفاده از تعطیلات سالانه، یا انتخاب محل تحصیل سراسر جهان را از نظر می گذرانند . سفرهای خارجی و مطالعه در خارج ذهنیت و نگرش آد م ها را عوض می کند. روز به روز شمار نخبگانی که خود را شهروند جهان می دانند بیشترمی شود. حوادث جهان را عین حوادث کشور خود از تلویزیون تماشا م ی کنیم. بچه های ما با اسباب باز ی های جهانی بازی می کنند. مرزهای ملی از نظر روا ن شناسی و از نظر طبیعی کم رنگ می شوند چون که میلیون ها نفر به طور قانونی یا غیر قانونی از مرزها می گذرند.
اگر قرار باشد هر کسی قواعد بازی ا قتصاد جهانی و سرمایه داری انقلاب صنعتی سوم را رعایت کند،تفاوت بین کشورها در زمینه نظام اقتصادی به تدریج معنای خود را از دست می دهد. آزادی عمل دولت ها در اتخاذ سیاست های مربوط به مخارج محدود می شود، زیرا کشورها ناگزیر می شوند برای جذب سرمایه گذاری خارجی در سطوح مالیاتی مشابه رقابت کنند . در نتیجه، دول ت ها از نظر تأمین امکانات اقتصادی و رفاهی برای مردم خود در وضعیت هایی متفاوت قرار می گیرند. این امر باعث می شود که میل به حفظ اقتصادهای داخلی جدابافته فروکش کند . تأسیس اتحادیه اروپا بارزترین نمو نه این پدیده است . کشورهایی که پیشینه تاریخی طولانی دارند، به تدریج خود را با شرایط جهانی جدید وفق می دهند . صف کشورهایی که می خواهند ملحق شوند طولانی است.
ادامه دارد ...