روزه از نظر بهداشت جسم و سلامتبدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاکسازى آن از انواع غذاها که موجب انواع بیمارىهاست اثرات فوق العادهاى دارد.
پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمئة راس کل دواء» (1)
معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است.
پیامبر عظیم الشان اسلام در یک بیانیه کوتاه، اثرات و فوائد سه چیز را به این شرح بیان مىفرماید: «اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا» اول، جنگ و جهاد کنید تا مستغنى شوید، که غنائم جنگى باعث استغنا مىباشد، دوم، روزه بگیرید تا صحت و سلامتى خویش را تضمین کنید، سوم، سفر کنید تا مالدار شوید، زیرا مسافرت و حمل کالاى تجارتى از شهرى به شهر دیگر یا از کشورى به کشور دیگر باعث رفع نیازمندىهاى جامعه و عمران کشورها مىگردد، در این سه جمله پیامبر(صلى الله علیه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (که خود باعث تمکن و امکانات مالى مىشود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مىگشاید.
امام على(ع) در فلسفه روزه چه مىفرماید؟
ما اگر پویاى فلسفه روزه و حکمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشترى پیدا کنیم و به اشکال تراشیهاى منتقدین پاسخ اقناع کننده بدهیم به سخنان حکیمانه و درربار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مىدهیم در قسمتى از این خطبه امام مىفرماید: «و مجاهدة الصیام فى الایام المفروضات، تسکینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا» (2) امیرمؤمنان علیه السلام به دنباله مطالب ارزشمندى مىفرماید: از خدا بترسید و از کیفر تباهکارى در دنیا، و از زیان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مىفرماید، به وسیله نمازها و زکاتها، ( و سپس فوائد و پارهاى از علل و فلسفه روزه را بیان مىفرماید) و کوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانى) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بیرون کردن کبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهاى نیکو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین براى اظهار کوچکى و «ذلتبه پیشگاه با عظمتش» و در روزه رسیدن شکمها به پشتها براى خضوع و ناچیز دانستن خویش که روزه و نماز و زکات فلسفهاش سازندگى و تزکیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائى است که مىتواند آدمى را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماریهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمى دهد، مخصوصا روزه است که از امتیازات بخصوص برخوردار است، که پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درجائى دیگر مىفرماید:«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق» (3)
خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است، که روزه در اخلاص عمل بسیار مؤثر است، یعنى کسى که روزه مىگیرد و تمامى روز را با همه امکان بخوردنیها و آشامیدنىهایى که در اختیار دارد، در عین حال امساک مىنماید، جز اخلاص به پیشگاه حضرت حق مفهومى دیگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مىفرماید: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب» (4) و یکى از دلائل وجوب روزه این است که روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مىآید.
فوائد کم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است که آدمى تاب گرسنگى زیاد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است که انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زیاد قرار دهد، بلکه در بعضى روایات رسیده است: «اللهم اعوذبک من الجوع» (5) خدایا از گرسنگى به تو پناه مىبرم، ولى در عین حال باید متوجه بود، که مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسیارى در بردارد، و بر عکس پورخورى و سیر بیمارى زیادى به همراه مىآورد.
از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا کمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بکشد، به تجربه ثابتشده است. افرادى که کم مىخورند، از کسانى که همیشه سیر مىخورند سالمتر مىباشند، و تن درستترند.
ابعادى در فلسفه روزه از بیان امام صادق(ع)
هشام بن حکم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مىپرسد از علت و فلسفه روزه، امام مىفرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و القیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنى کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالى ان یسوى بین خلقه، و ان یذیق الغنى مس الجوع و الالم لیرق على الضعیف و یرحم الجائع» (6)
حضرت صادق(علیه السلام): براستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است که ثروتمندانى که هرگز درد گرسنگى را احساس نکردهاند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنى و آشامیدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده» که تا بین بندگانش از فقیر و غنى، برابرى به وجود آورد، و اینکه سرمایه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان و محرومان مىاندیشد اسلام است.
در حدیثى طویل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) چنین نقل مىفرماید که پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالى له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد کفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقتیا محمد» (7) .
هیچ مؤمنى نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خداى تبارک و تعالى فتخصلت را براى او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمتخداى عزوجل نزدیک مىشود، 3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مىپوشاند، 4- خداوند لحظات جان کندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراکیهاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بیزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودى بود) که عرض کرد راست گفتى اى محمد.
فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)
امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مىفرماید: «انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا على فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعا ذلیلا مستکینا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساک عن الشهوات و یکون ذلک واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما کلفهم و دلیلا لهم فى الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلک على اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فى اموالهم» (8)
وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مىپرسند، مىفرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال کنند بر سختیهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (که پیامبر صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه مىفرمود: و اذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگى و تشنگى روزه داریتان گرسنگیها و تشنگیهاى روز قیامت را، که این یادآورى انسان را به فکر تدارک قیامت مىاندازد که تا سعى کند، جد و جهد بیشترى در کسب رضاى خداوند و کمک به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امکانات مادى و غیر مادى خویش بهرهمند سازد).
(آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف مىفرماید) و هر آینه روزهدار باید (به پیشگاه خداوند) بندهاى خاشع و ذلیل و داراى استکانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند که اعمال و زحماتش) به حساب مىآید، (و نادیده گرفته نمىشود) و در همه حال به آنچه که انجام مىدهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه که از گرسنگى و تشنگى به او مىرسد صبر کند، و در آن هنگام با امساک از شهوات (و پیروى نکردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مىشود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزهداریش را به او مرحمتخواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (که براى صائم ذکر شد) واعظ خوبى براى روزهداران در دنیا خواهد شد، (که اثرات وضعى این اوصاف کاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب استبر روزهداران بر اداء آنچه که مکلف به آنند و راهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را که تا رحمت آورند بر فقراء و مساکین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنى اینطور نباشد که خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند).
شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى» مىگوید:
و حسبک داء ان تبیتببطنة و حولک اکباد تحن الى القد! (9)
یعنى: این درد براى تو بس است که شب با شکم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد که قدح پوستى را آرزو کنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنکه طعام داشته باشند.
بحثى دیگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع)
امام رضا (علیه السلام) در یک پرسش دیگر از فلسفه روزه چنین مىفرماید: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش لیکون العبد ذلیلا مستکینا ماجورا محتسبا صابرا فیکون ذلک دلیلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذلیل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فیه من الانکسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دلیلا على الآجل لیعلم مبلغ ذلک من اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا و الآخرة» (10) علاوه بر این که در روزه انکسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنیا و عقبى. بلى این است قسمتى از فلسفه روزه از بیان حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثناء.
بلى روزه از افضل طاعات است، زیرا که روزه مشتمل بر انکسار شهوات بهیمیه است که شریعت آسمانى و احکام الهى نیامده مگر براى تعدیل شهوات و توقیف و مهار آنها که در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزکیه و طهارت نفس و تصفیه آن از اخلاقیات رذیله، زیرا مقصود از صوم مجرد امساک از اکل و شرب و مباشرت با نسوان نیست، بلکه غرض نهائى آن کف نفس و نگهدارى آن از شهوترانىهاى حیوانى است، چنان که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدکم فلا یرفث و لا یجهل و ان امرء جادله او شاتمه فلیقل انى صائم: که روزه سپرى است از براى شخص، زیرا یکى از شما اگر روزه گرفتسخن زشت نگوید، و کارهاى بیهوده نکند، و اگر کسى با وى مجادله کند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم، مراد از این حدیثشریف نبوى (صلى الله علیه و آله) این است: که روزه وقایهاى است که نگه مىدارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، که به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شیطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مىجوید، پس نفس را کنترل مىنماید از شهوات نابجا، و شیطان را از خود دور مىنماید.
بر این مبنا رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع»، که شیطان جریان مىیابد و نفوذ مىکند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، (11) و الحق، که روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد که آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساک و اجتناب از یک سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غیبتها و شهوترانىها و هتک حرمتخلق الله و حفظ نکردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه کوچکى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتکب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟ این نوع روزه اثرى و فایدهاى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لکن این مائیم ارزش و اهمت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزههاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمىشود، و چه فایدهاى است از براى روزهدار که فریضهاى اداء کند و کبیرهاى مرتکب گردد، و با خیانتبر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید
خلاصه کنم و این بخش را «فلسفه روزه و حکمت مشروعیت» به سخن مولاى متقیان (علیه السلام) مزین نمایم که امام علیه السلام در آنجا که فلسفه پارهاى از احکام را تشریح مىفرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق» (12)
خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسى که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى که در فلسفه روزه بیان شده استشامل حالش مىشود، و روزه کاملا با اخلاص روزهدار، در رابطه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره بقره، آیات 185-183
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون.(183) ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر و على الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله على ما هدیکم و لعلکم تشکرون.(185)
ترجمه آیات
اى کسانى که ایمان آوردهاید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).
و این روزهائى چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما کسانى که به هیچ وجه نمىتوانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل کردن دارید(184).
و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزهاش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اینست که عده سى روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزارى کرده باشید(185).
بیان آیات
ویژگىهاى بیانى آیات تشریع روزه
سیاق این سه آیه دلالت دارد بر اینکه: اولا هر سه با هم نازل شدهاند، براى اینکه ظرف (ایام)در ابتداى آیه دوم متعلق به کلمه(صیام)در آیه اول است و جمله(شهر رمضان)در آیه سوم یا خبر استبراى مبتدائى حذف شده که عبارت است از ضمیرى که به کلمه(ایاما)بر مىگردد، و تقدیر جمله(هى شهر رمضان)است و یا مبتدائى استبراى خبرى که حذف شده و تقدیرش"شهر رمضان هو الذى کتب علیکم صیامه"است و یا بدل از کلمه صیام در جمله (کتب علیکم الصیام)در آیه اول است، و به هر تقدیر جمله(شهر رمضان)بیان و توضیحى استبراى روشن کردن جمله(ایاما معدودات)ایام معدودهاى که روزه در آنها واجب شده.
پس به دلیلى که ذکر شد آیات سهگانه مورد بحثبه هم متصل، و نظیر کلام واحدى است که یک غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.
و ثانیا دلالت دارد بر اینکه قسمتى از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و زمینهچینى براى قسمت دیگر آن است، یعنى دو آیه اول به منزله مقدمه استبراى آیه سوم، چون در آیه سوم تکلیفى واجب مىشود که صاحب کلام، اطمینان ندارد از اینکه شنونده از اطاعت آن سرپیچى نکند، براى اینکه تکلیف نامبرده تکلیفى است که بالطبع براى مخاطب، شاق و سنگین است، و به این منظور، دو آیه اول از جملاتى ترکیب شده که هیچ یک از آنها از هدایت ذهن مخاطب به تشریع روزه رمضان خالى نیست، بلکه در همه آنها به تدریج ذهن شنونده را به سوى آن توجه مىدهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او را از بین مىبرد، و در نتیجه علاقمند به روزه مىکند، تا با اشاره به تخفیف و تسهیلى که در تشریع این حکم رعایتشده، و نیز با ذکر فوائد و خیر دنیوى و اخروى که در آن است، حدت و شدت دلخواهى و استکبار او را بشکند.
و بهمین جهتبعد از آنکه در جمله: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود: "کما کتب على الذین من قبلکم" و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمى است که در امتهاى سابق نیز تشریع شده بود.(لعلکم تتقون)، یعنى علاوه بر اینکه عمل به این دستور، همان فائدهاى را دارد که شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل که گفتیم در آن، امید تقوا براى شما هست، همچنانکه براى امتهاى قبل از شما بود، عملى نیست که تمامى اوقات شما را و حتى بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملى است که در ایامى قلیل و معدود انجام مىشود، (ایاما معدودات)
آرى نکره(و بدون الف و لام)آمدن کلمه(ایاما)دلالتبر ناچیزى ایام دارد، و در اینکه ایام را به وصف معدود توصیف کرد، خود اشعارى استبه اهمیت نداشتن آن، همچنانکه همین توصیف در آیه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) مىفهماند که یوسف ع را به چند درهم ناچیز فروختند.
علاوه بر اینکه ما در تشریع این حکم رعایت اشخاصى را هم که این تکلیف برایشان طاقتفرسا است کردهایم، و اینگونه افراد باید به جاى روزه فدیه بدهند، آنهم فدیه مختصرى که همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام یک مسکین.
"فمن کان منکم مریضا او على سفر - تا جمله - فدیة طعام مسکین"و وقتى این عمل هم خیر شما را دربردارد، و هم تا جائى که ممکن بوده رعایت آسانى آن شده خیر شما در این است که بطوع و غبتخود روزه را بیاورید، و بدون کراهت و سنگینى و بىپروا انجامش دهید، "فمن تطوع خیرا فهو خیر له"براى اینکه عمل نیک را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اینکه به کراهت انجام دهند.
بنابر آنچه گفته شد زمینه گفتار در دو آیه اول مقدمه استبراى آیه سوم که مىفرماید: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ، و بنا بر این پس جمله: "کتب علیکم الصیام"در آیه اول جملهاى استخبرى که مىخواهد از تحقق چنین تکلیفى خبر دهد، نه اینکه در همین جمله تکلیف کرده باشد، آنطور که در آیه شریفه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فى القتلى" (2) و آیه"کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین" (3) تکلیف کرده چون هر چند در هر سه آیه تعبیر به(کتب علیکم)آمده، لیکن بین قصاص در مورد کشتگان - در آیه دوم - و وصیتبه والدین و اقرباء - در آیه سوم، و بین مساله صیام - در آیه مورد بحث فرق است، و آن این است که قصاص در قتلى امرى استسازگار با حس انتقامجوئى امرى است که دلهاى صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حکم غریزه و طبیعت نمىتوانند قاتل عزیز و پاره تن خود را زنده و سالم ببینند، و نمىتوانند این معنا را تحمل کنند که نسبتبه جنایتى که به ایشان شده بى اعتنائى شود، و همچنین وصیت و سفارش والدین و خویشان که مطابق با حس ترحم و شفقت و رافتبه ارحام است، آنهم در هنگامى که مىخواهد بوسیله مرگ براى همیشه از آنان جدا شود.
پس قصاص و وصیت دو حکم مقبول بطبع، و موافق با مقتضاى طبیعت آدمى است، و انشاء آن احتیاج به مقدمه و زمینهچینى ندارد، به خلاف حکم روزه که عبارت است از محرومیت نفوس از بزرگترین مشتهیات، و مهمترین تمایلاتش، یعنى خوردن و نوشیدن و جماع، که چون محرومیت از آنها ثقیل بر طبع و مصیبتى براى نفس آدمى است.در توجیه حکمش ناگزیر از این است که قبلا براى شنوندگان - با در نظر گرفتن اینکه عموم مردمند و بیشتر مردم عوام و پیرو مشتهیات نفسند - مقدمهاى بچیند، و دلهاشان را علاقهمند بدان سازد، تا تشنه پذیرش آن شوند، بدین جهت است که گفتیم آیه: "کتب علیکم القصاص"الخ و آیه: "کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت"الخ، انشاء حکم است، و حاجتى به زمینهچینى ندارد، به خلاف آیه: "کتب علیکم الصیام"تا آخر دو آیه که مشتمل بر هفت فقره است و خبر مىدهد از اینکه بعدها چنین حکمى انشاء مىشود.
فصل دوم
روبنای جهانی بر زیربنای سرمای هداری ساخته شده با فناوری های جدید قرار دارد جهان در کانون سه انقلاب هم زمان قرار گرفته است. انقلاب اول مجموعه ای از فناوری های جدیدی است که انقلاب صنعتی سوم نامیده خواهد شد . انقلاب دوم فناور ی های جدید ارتباطات که در انقلاب صنعتی سوم به وجود م ی آیند، ایجاد اقتصاد جهانی را ممکن و شاید ناگزیر می سازند .
در انقلاب سوم، بیشتر کشورهای جهان میراث کمونیستی یا سوسیالیستی خود را کنار می گذارند و به اقتصاد سرمای ه داری (کاپیتالیستی) رو می آورند.
هریک از این انقلا ب ها در کار تغییر جهانی هستند که در آن زندگی می کنیم . اندک اندک، با به کارگیری فناوری های جدید روبنایی، جهان به روی زیربنای سرمایه داری ساخته می شود.
فناوری های جدید ارتباطات که از بطن انقلاب صنعتی سوم برمی خیزند، امکان می دهند که سراسر کره زمین را بگردیم تا جایی را پیدا کنیم که تولید محصول ما در آن جا ارزان تمام شود و جایی را بیابیم که فروش محصول در آن جا از همه جا سودآورتر باشد . در نتیجه، اثرات انقلاب صنعتی سوم و اثرات جهانی شدن با یکدیگر اشتباه می شوند. جهانی شدن علت نیست، معلول است.
مشارکت در جهانی شدن یکی از را ه هایی است که کشو ری بتواند فناوری های جدید را به کار گیرد و ثروتمند شود. اما انقلاب صنعتی سوم علتی است که مجموعه ای از معلول ها را در پی خواهد داشت.
این که چه کشورهایی وارد بازی اقتصاد جهانی خواهند شد، و چه کشورهایی نخواهند شد، ربطی به جهان اولی یا جهان سومی بودن آنها ندارد . برخی از کشورهایی که هم اکنون داخل اقتصاد جهانی متکی به دانش می شوند، جهان سومی هستند . بهترین نمونه چین است . چین با یک میلیارد و سیصد میلیون جمعیت اگر برای کشورهای صنعتی ثروتمند قطعه نمی ساخت، و از مزیت بازارهای جهانی برخوردار نمی شد، به رشد اقتصادی سریع امروزی خود دست نم ی یافت. میزان جذب سرمایه گذاری خارجیِ مستقیم چین از هرکشور دیگر در حال توسعه بیشتر است . صادرات چین اوج گرفته است . چین برنده است چون که در جهانی شدن مشارکت دار د . در بحبوحه انقلاب های فناوری، کشورهای ثروتمند که بخواهند ثروتمند بمانند، باید از نظر فناوری در بعضی زمین هها پیشتاز باشند.کانادا برای این عقب می ماند که سرمایه گذاری های لازم را در تحقیق و توسعه انجام نمی دهد .
کشورهای ثروتمندی که بخواهند در اثنای انقلاب اقتصادی ثروتمند بمانند، باید بتوانند شرک ت های جدید بزرگ آینده را ایجاد کنند.
اگر بگوییم جهانی شدن "علت" افزایش نابرابری بین کشورهاست، اشتباه کرد ه ایم. پرواضح است که جهانی شدن کشورهای فقیر را فقیرتر نمی کند. جهانی شدن کشورها را لگد مال نمی کند، نادید ه شان می گیرد. کشورهای فقیر آنهایی هستند که در فرآیند جهانی شدن کنار گذاشته می شوند.
کشورها می توانند دست رد بر سینه جهانی شدن بزنند . می توانند نیروی کار تحصیل کرده و زیربنای لازم برای مشارکت را فراهم نکنند . می توانند با وضع تعرفه و سهمیه بندی دادوستد بین المللی را کاهش دهند یا متوقف سازند . می توانند برسرراه سرمایه گذاری خارجی مانع ایجاد کنند . اما کناره گیری از جریان جهانی شدن شاید به معنای کنار ه گیری از فرآیند کنونی توسعه اقتصادی باشد و باعث شود که فقیر شوند یا فقیر بمانند . اما تصمیم به مشارکت شرکت ها کافی نیست، شرکت های بزرگ می توانند جلو ورود هر کشوری را به اقتصا د جهانی بگیرند . این شرکت های بزرگ هستند نه کشورها که با استقرار فعالیت های خود در این یا آن کشور تعیین می کنند که فلان کشور معیار و شرایط احراز مشارکت را دارد یانه .
از آنجا که شرکت های جهانی برای انتخاب محل استقرار تأسیسا ت تولیدی خارج از کشور خود میدان مانور وسیعی دارند، کشورها باید به آنها بقبولانند که برای انجام کسب وکار جای مناسبی هستند . بسیاری از کشورها چه در جهان اول و چه در جهان سوم خود به خود برای شرکت های بزرگ جاذبه ندارند.
جهانی شدن نیروهای محرک خود را ایجاد م ی کند و شماری کثیر از مردم برای استفاده از تعطیلات سالانه، یا انتخاب محل تحصیل سراسر جهان را از نظر می گذرانند . سفرهای خارجی و مطالعه در خارج ذهنیت و نگرش آد م ها را عوض می کند. روز به روز شمار نخبگانی که خود را شهروند جهان می دانند بیشترمی شود. حوادث جهان را عین حوادث کشور خود از تلویزیون تماشا م ی کنیم. بچه های ما با اسباب باز ی های جهانی بازی می کنند. مرزهای ملی از نظر روا ن شناسی و از نظر طبیعی کم رنگ می شوند چون که میلیون ها نفر به طور قانونی یا غیر قانونی از مرزها می گذرند.
اگر قرار باشد هر کسی قواعد بازی ا قتصاد جهانی و سرمایه داری انقلاب صنعتی سوم را رعایت کند،تفاوت بین کشورها در زمینه نظام اقتصادی به تدریج معنای خود را از دست می دهد. آزادی عمل دولت ها در اتخاذ سیاست های مربوط به مخارج محدود می شود، زیرا کشورها ناگزیر می شوند برای جذب سرمایه گذاری خارجی در سطوح مالیاتی مشابه رقابت کنند . در نتیجه، دول ت ها از نظر تأمین امکانات اقتصادی و رفاهی برای مردم خود در وضعیت هایی متفاوت قرار می گیرند. این امر باعث می شود که میل به حفظ اقتصادهای داخلی جدابافته فروکش کند . تأسیس اتحادیه اروپا بارزترین نمو نه این پدیده است . کشورهایی که پیشینه تاریخی طولانی دارند، به تدریج خود را با شرایط جهانی جدید وفق می دهند . صف کشورهایی که می خواهند ملحق شوند طولانی است.
ادامه دارد ...
فصل اول
هنگامی که قرار بود برج افسانه ای بابل احداث شود، برخی طرفداران ساخت آن و برخی مخالف بودند وهیچکدام نمی دانستند که اصلاً قضیه چیست . کسانی که به ساختن اقتصاد جهانی مشغول هستند مثل همان کارگران برج بابل زبان یکدیگر را نمی فهمند. جهانی شدن برای هرکس معنایی دارد.
از دید مردم جهان، آمریکایی که از بازیگران اقتصاد جهانی باشد از آمریکایی که سودای تسلط اقتصادی بر جهان را داشته با شد به مراتب بهتر است . این دو با هم خیلی فرق دارند . آمریکایی که با بقیه کشورهای جهان دادوستد کند، در بقیه کشورهای جهان سرمایه گذاری کند، فناوری خود را به بقیه کشورهای جهان منتقل سازد و به بسیاری از مردم جهان آموزش دهد، چه برای مردم آمریکا و چه برای مردم جها ن ،به مراتب از آمریکایی که در لاک خود باشد بهتر است.
سفارشات جهانی و بازاریابی جهانی حاصل تصمیم دولت ها نبوده است . دولت ها ادغام شرکت های داخلی وخارجی را تشویق نکرد ه اند. دولت ها نبودند که تجارت الکترونیکی را آغاز کردند و بازارهای مالی جهانی را نیز دولت ها ایجاد نکردند . جهانی شدن فرآیندی نیست که دولت ها بتوانند آن را شروع کنند، متوقف سازند، حرکت آن را تند یا کند کنند یا به طور دقیق بگویند که در کجا وارد گود می شوند.
تحول توفنده فناوری، بنگا ه های اقتصادی را وسوسه یا وادار کرده است که فعالیت های خود را به سراسر جهان بکشانند وبه شکل شرکت های جهانی درآیند . با فناور ی های جدید رایانه و ار تباطات دوربرد، شرکتی که در پی افزایش هر چه بیشتر سود خود باشد، باید محصولات خود را در جایی از جهان بسازد که ارزا ن تر تمام می شود و در جایی بفروشد که سودی بیشتر به دست می آورد. شرکتی که جهانی نشود، بازی را به شرکت هایی که جهانی شده اند می بازد و باید دست از کسب وکار بشوید.
چنین کشوری از مزیت های دستیابی به تخصص اقتصاد مقیاسی ، انتقال فرآوری، سرمایه گذاری مستقیم خارجی، دسترسی به بازار و مهار ت های تخصصی مدیریت، که ثمر ه مشارکت هستند، برخوردار می شود .
اما در عوض باید اسباب مشارکت در اقتصاد جهانی را فراهم کند (آموزش و پرورش زیربنا، وامنیت جانی و مالی) اگر این اسباب را فراهم نکند، ا ز بازی خارج می شود و از قافله عقب می ماند . کشورهایی که مشارکت نکنند، می توانند نگران نباشند که اقتصادشان محو شو د . این کشورها نگرانی بزر گ تری دارند .
عدم مشارکت آنها ممکن است به معنای ادامه فقر و تهی دستی شان باشد . افراد بسیاری را عقیده بر این است که اقتصاد منزوی موفق در هیچ جای دنیا وجود ندارد.
واقع بینانه اگر نگاه کنیم، می بینیم اکثر کشورهای توسعه یافته راه انصراف یا کنار ه گیری ندارند و تأمین معاش عد ه بیشماری از کارگران رأ ی دهنده در انتخابات، به اقتصاد جهانی وابسته است . بنابراین دولت ها فکر دور نگه داشتن شر کت ها را از اقتصاد جهانی به پندار خود راه نمی دهند. همه کشورها دربا ر ه جهانی شدن تردید دارند زیرا قدرت کنترل آنها کاهش می یابد، رویدادها جهانی می شوند و از حیطه کنترل آنها خارج می گردند. این امر درباره همه اقتصادها چه بزرگ و چه کوچک صدق می کند.
راستگویی
اگر انسان به آثار معجزهآسای راستگویی پی برده باشد بیشتر شیفتهی راستگویی میشود و راستگویی را جزئی از برنامههای زندگی خود قرار میدهد.
نخستین تأُثیری که صدق و راستی از خود به یادگار میگذارد مسأله جلب اطمینان و اعتماد در همکاریهای دستهجمعی است.
میدانیم که اساس زندگی انسان کار گروهی است و هنگامی کار گروهی امکان پذیر است که افراد گروه نسبت به یکدیگر اطمینان داشته باشند و اطمینان در صورتی حاصل میشود که صداقت و امانت در میان افراد گروه حاکم باشد.
مثلاً سیاستمداری که یک یا چند بار به مردم دروغ گوید به سرعت نفوذ و اعتماد خود را در میان مردم از دست میدهد.
به این ترتیب میتوان گفت :
1- پایه و اساس هرگونه پیشرفت معنوی و مادی در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستی است.
2-صداقت و راستی به انسان آبرو و شخصیت میدهد در حالی که دروغ مایه رسوایی و بیآبرویی است.
3-صدق و راستی و امانت به انسان شجاعت و شهامت میبخشد در حالی که انسان دروغگو و خائن همیشه در ترس به سر میبرد چرا که شاید دروغ و خیانت او نمایان شود.
4-راستگویی انسان را از بسیاری از گناهان نجات میدهد چرا که میداند اگر خلافی انجام دهد به گناه خود اعتراف میکند پس گرد گناه نمیرود .
5-صدق و راستی بسیای از مشکلات را از بین میبرد و راه رسیدن به مقصد را آسان میکند مثلاً حجم پروندههای حقوقی به حداقل میرسد.
راستگویی در قرآن:
یکی از بارزترین نشانههای شخصیت انسانی صدق و راستی است که هرگاه با امانت همراه باشد مجموعهی شخصیت انسان را نشان میدهد.
راستگویی و امانت ریشهی مشترکی دارند زیر راستگویی چیزی جز امانت در گفتار و امانت چیزی جز صداقت در عمل نیست.
افراد راستگو دارای صفاتی چون شجاع، کمطمع، با اخلاص و دور از تعصبند در حالی که دروغگویان معمولاً افرادی ترسو، ریاکار، متعصب، طماع هستند در یک کلمه میتوان گفت: راستی و درستی دو کلید برای کشف باطن اشخاص از جنبههای مختلفند.
در قرآن آیات زیادی در باره صدق و راستی آمده است که ما در اینجا به بیان برخی از آیات میپردازیم:
خداوند میگوید: امروز روزی است که راستی راستگویان به آنها سود میبخشد، برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن میگذرد و تا ابد در آن جاودانه میمانند، هم خداوند از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند. این، رستگاری بزرگی است.
اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است و اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی میشود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) برای آنها بهتر میباشد. ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم،) باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد.
هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند غذاب نماید یاد (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است.
راستگویی در روایات:
دربارهی راستگویی روایات زیادی از معصومین علیهمالسلام آمده است و این نشاندهندهی اهمیت راستگویی در اسلام است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
صدق شمشیر خدا در زمین و آسمان است، هر کجا آن را فرود آورد، کارگر میشود.
امیرالمؤمنین در این باره میفرماید:
صدق شریفترین اخلاق افراد صاحب یقین است
کسی از رسول خدا پرسید: عملی که انسان را بهشتی میکند چیست؟ فرمود:
راستگویی، زیرا هنگامی که انسان راست بگوید نیکوکاری میکند و هنگامی که نیکوکاری کند ایمان آورده و هنگامی که ایمان بیاورد داخل بهشت میشود.
عرض کرد ای رسول خدا عملی که انسان را دوزخی میکند چیست؟ فرمود: دروغ است، هنگامی که دروغ بگوید کار بد انجام میدهد و هنگامی که کار بد انجام میدهد کافر میشود و هنگامی که کافر شود داخل دوزخ میگردد.
علیعلیهالسلام میفرماید:
هنگامی که خدا کسی را دوست بدارد خداوند راستگویی را به قلب او میافکند.
این بحث را با حدیثی دیگر از امیرمؤمنان علی علیهالسلام پایان میدهیم:
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده راستگوییدر سخن، اداء امانت، نگهداری شکم از حرام و حسن خلق.
از مجموع احادیث نکات مهم زیر دربارهی راستگویی به خوبی استفاده میشود:
1- یکی از طرق، آزمایش مردم، آزمایش افراد صاحب ایمان راستگویی است.
2- دعوت به راستگویی جزء برنامه اصلی تمام پیامبران بوده است.
3- راستگویی سبب پاکی عمل است.
4- مقام والای انسان در پیشگاه خدا در گرو راستگویی است.
5- گرامیترین مردم راستگویانند.
6- راستگویی سبب نجات در آخرت است.
7- راستگویی قویترین ستون دین است.
8- راستگویی کلید بهشت است.
9- راستگویی نشانهی محبوبیت انسان در پیشگاه خداست.
10- آن کسی که راستگو است خیر دنیا و آخرت را نصیب خود میکند.
با توجه به آثار دهگانهای که مطرح شد به خوبی روشن میشود کمتر صفتی از فضایل اخلاقی به پای صفت راستگویی میرسد.
انگیزه های راستگویی :
انگیزههایی که سبب صادق بودن انسان میشود عبارتند از:
الف) اعتماد به نفس و نداشتن عقده حقارت انسان را به راستگویی دعوت میکند
ب)شجاعت و شهامت ذاتی و اکتسابی سبب میشود که انسان واقعیتها را بگوید.
ج) پاک بودن حساب و نداشتن نکته ضعف سبب گرایش انسان به راستی میشود
در حالی که آلودگان برای پوشانیدن عیوب خود به سراغ دروغ میروند.
د) از همه مهمتر ایمان به خدا و روز جزا و برخورداری از تقوای الهی عامل اصلی صدق و راستی است.
در حدیث معروفی در نهجالبلاغه آمده است:
نشانهی ایمان آن است که راستگویی را در آنجا که به تو زیان میرساند به دروغ که در آنجا سود دارد مقدم داری.
با این که این واژههایی است که همگی با معنی و مفهوم آن آشنا هستیم در عین حال در میان دانشمندان در تعریف آن گفتگوهای زیادی است، بعضی صدق و راستگویی را به معنی مطابقت محتوای سخن با واقعیت ذکر کردهاند، در حالی که بعضی دیگر آن را مطابقت با تشخیص و اعتقاد گوینده میدانند، و از آیه شریفه سوره منافقون برای این سخن استمداد جستند،
آنجا که میفرماید: «هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند ما شهادت میدهیم که یقیناً تو رسول خدایی، خداوند میداند که تو رسول او هستی ولی خداوند گواهی میدهد که منافقان دروغگو هستند »
جهانی شدن
ما در معرض تحولات گوناگون جهانی شدن از جمله ظهور صنایع جهانی ارتباطات، رشد شرکت های چند ملیتی، تأثیر بازارهای مالی جهانی، گرم شدن سیا ره زمین و اقدامات بین المللی مربوط به حقوق بشر قرارگرفته ایم. عوامل فوق به اید ه جامعه جهانی اهمیت خاصی بخشید ه اند . بشر امروز می داند که محدودیت های جغرافیایی هر روز کمتر شده و جهان به یک مکان واحد تبدیل می شود.
مفهوم جهانی شدن به تدریج وارد محا فل علمی شده است . این مفهوم تا اوایل دهه 1980 اعتبارعلمی چندانی نداشت ولی از آن به بعد، کاربرد مفهوم کاملاً جهانی شده است . اغلب جنبه های جهانی شدن در واقع تعهد و انعکاسی است که هم شامل افزایش سطح برنامه ریزی تجاری برای بازاریابی در سطح جهان و هم اقداماتی می شود که از سوی جنبش طرفداران محیط زیست برای حفظ سیاره زمین به عمل می آید.
مفهوم جهانی شدن از لحاظ ایدئولوژیک شبه ه انگیز است . زیرا همانند مفهوم نوگرایی که قبلاً مطرح بود، توجیه کننده این اندیشه است که گسترش فرهنگ غربی و جامعه سرمایه داری محصول نیروهایی است که از کنترل انسان خارجند و در جهت تغییر جهان عمل می کنند. این واقعیتی کتما ن ناپذیر است که مرحله جهانی شدن با این تحولات همراه است . جهانی شدن نتیجه مستقیم گسترش فرهنگ اروپایی ازطریق مهاجرت، استعمار، و تقلید فرهنگی به سراسر کره زمین است . این پدیده همچنین به طور ذاتی ازطریق فعالیت های سیاسی و فرهنگی با الگوی توسعه سرمایه داری همراه است . اما این گفته به این معنا نیست که سراسر سیا ر ه زمین باید غربی یا سرمایه داری بشود، بلکه به این معناست که هر نظام اجتماعی باید وضعیت خود را نسبت به غرب سرمایه داری سامان دهد یا رابطه و نسبت خود را با آن بداند.
جهانی شدن فرآیندی است که از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته و با نوگرایی و توسعه سرمایه داری هم زمان بوده و از همان زمان تأثیرات آن رو به فزونی بوده است، اما اخیرًا شتابی ناگهانی در آن پدیدار شده است . جهانی شدن یک فرآیند متأخر است که با سایر فرآیندهای اجتماعی نظیر فرا صنعتی شد ن وفرانوگرایی یا شالوده شکنی سرمایه داری همراه است.